سایهآنلاین؛ از ویتنام و جنگ در جنوبشرق آسیا تا آمریکای لاتین و فراترازآن؛ «هنری کیسینجر» تا زانو در خون فرو رفته است! رسانه چندملیتیِ Socialist Worker که بهعنوان تریبون رسمیِ چپهای افراطی، از سال ۱۹۶۸ توسط «حزب کارگران سوسیالیست» (SWP) و زیرمجموعههایش در بریتانیا، ایرلند، زیمبابوه، ایالاتمتحده، کانادا، نیوزلند و استرالیا بهچاپ میرسد؛ همزمان با ۱۰۰سالگیِ این دیپلمات و مشاور سیاسی، گذشته او را شخم میزند؛ و تصویری گویاتر از این «قاتل بینالمللی» ارائه میدهد.
«هنری آلفرد کیسینجر» (Henry Alfred Kissinger)؛ جنایتکار جنگیِ منفور، صدمین سالگرد تولد خود را در ۲۷ می ۲۰۲۳ جشن گرفت. عمر طولانیِ او با عمر کوتاهِ قربانیانش درتضاد است؛ بسیاریازآنها قبل از رسیدن به سن بلوغ مُردند! این وزیر خارجه سابق آمریکا و مشاور امنیت ملی رئیسجمهوریِ «ریچارد نیکسون»؛ در اقداماتی نظیرِ کودتا، قتل، بمبگذاری، آدمربایی و نسلکشی دست داشت. زمانیکه او و «نیکسون» در سال ۱۹۶۹ وارد «کاخ سفید» شدند، «ایالاتمتحده» درآستانه فروپاشیِ سیاسی قرار داشت. بهواقع، «بزرگترین ابرقدرت جهان» نزدیک به شکستی سنگین بود از جنگی که در «ویتنام» بهراه انداخته بود؛ و از احتمالِ وقوع شورشِ داخلی علیه «برنامه خدمت اجباری نظامی» و اقداماتی نظیرِ «کمپینهای بمباران بیپایان» همراه با «تقاضاهای روبهافزایش برای تغییرات بنیادی» در هراسی فزاینده بسر میبرد. وظیفه این مرد، احیای «امپریالیسمِ ایالاتمتحده» بود که بهاعتقاد او؛ نظم را به خیابانهای اینکشور بازمیگرداند؛ جالبآنکه علیرغم جهنمی که در سراسر دنیا بهپا کرد؛ «آمریکا» بازنده اصلیِ اکثر نبردهایی بود که بهسفارش او، وارد آنها میشد! و اینها فقط حس یک امپراتوریِ درحالزوال را تسریع کردند. از اوایل دهه ۱۹۶۰، آمریکاییها «ویتنام» را بهعنوان بخشی از مأموریتشان برای «توقف گسترش کمونیسم» و البته «تحکیم قدرت کنترلکنندگیِ خود» موردحمله، بمباران و غارت قرار دادند؛ اما خیلیزود مشخص شد که دولت دستنشانده موردحمایت آنها، از حمایت مردمیِ کمی در آنجا برخوردار است؛ درست برخلاف نیروهای مقاومتی که علیه آن میجنگید. باوجوداینکه جدال در «ویتنام» تبدیل به زخم چرکینی بر پیکره ارتش «آمریکا» شده بود؛ «کیسینجر» و «نیکسون» میترسیدند خروج نیروها از آنجا، چهره ابرقدرت را «ضعیف» جلوه دهد. درعوض، تصمیم گرفتند جنگ را به کشورهای همسایه (ویتنام، لائوس و کامبوج) بکشانند تا گروه مقاومت را منزوی و کنند. درطول کمپین کامبوج (Operation Menu) «ایالاتمتحده» بیش از ۲۵۰۰۰ بمب درهریکاز شش منطقه پرتاب کرد و حدود ۵۰۰هزار غیرنظامی را کشت (رقم واقعی احتمالاً بالاتر است). جناب مشاور امنیت ملی، هریکاز ۳۸۷۵ حمله بمبگذاری را بین سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ تأیید کرده بود! او البته کمپین بمبگذاری خود را از کنگره آمریکا مخفی نگه داشت؛ زیرا میترسید که مانعِ عملیاتیشدنش شوند. پس از برملاشدن اینطرح توسط روزنامه «نیویورکتایمز»، به مأموران FBI دستور داد تلفنهای شورای امنیت ملی را شنود کنند تا بفهمند چهکسی مسئول این افشاگریست. جنگ در «کامبوج»، اینکشور بهشدت فقیر را «نابود» کرد؛ و ژنرالهای آمریکایی از اینکه آنجا را به عصر حجر بازگرداندند، در پوست خود نمیگنجیدند. حداقل ۶۰۰هزار کامبوجی قبل از سرنگونی رژیمِ موردحمایت «آمریکا» در سال ۱۹۷۵، جان باختند. از خاکستر اینرویداد، «خِمِرهای سرخ» (نام گروهی با تفکرات و ایدئولوژیِ مائوئیستی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکومت میکرد) بهقدرت رسیدند. در نسلکشیِ پسازآن، ۲٫۲میلیوننفر (و بهروایتی ۱٫۷میلیوننفر) را قتلعام کردند؛ فاجعهای که آنرا پاکسازیِ «دشمنان طبقاتی» نامیدند. «کیسینجر» همچنین چهره پشتپرده «بمباران فرشیِ» (بمباران متراکم یک منطقه با تعداد زیادی بمب) «ویتنام شمالی» در سال ۱۹۷۲ بود. این جنگ ۱۷ساله، مجموعاً جان حدود دومیلیون غیرنظامیِ ویتنامی و بیش از ۵۸هزار سرباز آمریکایی را گرفت و ۸۴۳٫۶۳میلیارددلار هزینه برجا گذاشت. مذاکرات در سال ۱۹۷۳، به آتشبس در «ویتنام» انجامید و با وجود غرقشدن در خون؛ اما «کیسینجر» برنده «جایزه صلح نوبل» شد! آمریکای لاتین، جغرافیای دیگریست که مردمش، ردِ خونین او را بهیاد میآورند: کودتای نظامی «شیلی» در ۱۹۷۳، تنها یکی از ۸۱ «مداخله» آمریکاییها در انتخابات کشورهای دیگر بود. «سالوادور آلنده»؛ سوسیالیست نامزد ریاستجمهوریِ آنکشور، در انتخابات سال ۱۹۷۰ با کسب ۳۶٫۲درصد آرا، پیروز شد. «ایالاتمتحده» بهدلیل جناح چپ او (سیاست طرفدار کوبا)، وحشتزده شد. «کیسینجر» در قالب کلماتی عجیب عنوان کرد: «نمیدانم چرا باید کنار بایستیم و شاهد کمونیستیشدن یک کشور بهدلیل بیمسئولیتیِ مردم خود باشیم!» پس از کودتای نافرجام در ژوئن ۱۹۷۳، ژنرال «آگوستو پینوشه» (فرمانده کل ارتش)، باردیگر در سپتامبر تلاش کرد. او کاخ ریاستجمهوری را با تانک، بالگرد و نیروهای پیاده محاصره و بهسوی آن شلیک کرد. در درگیری، «آلنده» جان باخت؛ اما اینکه آیا مورداصابت گلوله قرار گرفته یا به خودش شلیک کرد، موردبحث است. خونتایِ نظامی (Junta؛ واژهای اسپانیایی بهمعنای شورای حکومتی. درپارهایموارد به شورایی از نظامیان اطلاق میشود که بهدنبال کودتا، قدرت را قبضه کردهاند. این واژه گاهی بهجای «دیکتاتوری نظامی» بهکار میرود؛ هرچند با آن، یکی نیست) جدید تحتحمایت «آمریکا» آغازگرِ فرمانرواییِ وحشت شد. ارتش، استادیوم اصلی فوتبال کشور را برای اسکان ۱۲۰۰۰ چپی که جمع کرده بود، تصرف کرد. مجموعاً رژیم تا ۳۰هزارنفر را کشت و تعداد بیشتری شکنجه یا تبعید شدند. «کیسینجر» پس از شنیدن خبر سرنگونیِ «آلنده»، از بهرسمیتنشناختن «آمریکا» شکایت کرد؛ اما «نیکسون» گفت: «همانطورکه میدانید؛ قرار نبوده که دست ما در این یکی عیان شود!» این کودتا، بخشی از «عملیات کندور» بود؛ زنجیرهای از سرکوبهای سیاسی با حمایت «ایالاتمتحده»؛ شامل ترور، کودتا و عملیات اطلاعاتی در آمریکای جنوبی از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۹٫ «ایالاتمتحده» در «آرژانتین» بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۳، از خونتای نظامی در جریان «جنگ کثیف» (خشونتهای دولتی که درآنکشور علیه مخالفان مردمی و گروههای چپ روی داد) برای سرنگونی یک دولت چپگرا حمایت و ۵۰میلیوندلار کمک نظامی کرد تا رادیکالها را از بین ببرند. در ژوئن ۱۹۷۶، «کیسینجر» به آنها برای آغاز سرکوب در مقیاسِ بزرگ، «چراغ سبز» نشان داد و به «سزار آگوستو گازتی» (وزیر امور خارجه آرژانتین) گفت که «ایالاتمتحده» از آنها حمایت میکند؛ بهاینشرطکه قبل از تشکیل مجدد کنگره «ایالاتمتحده» حتماً «بهروال عادی بازگردند!» درطول دوره ترورِ دولتی، حدود ۳۰هزارنفر بدون هیچ توضیحی کشته یا ناپدید شدند. ترورها بهشیوه گروهی انجام میشد؛ یا افراد را با موادمخدر آلوده کرده و بهشکل برهنه و نیمههوشیار، دستهجمعی به اقیانوس اطلس میانداختند. دولت، حدود ۱۲هزار زندانی را بدون محاکمه زندانی و بیش از ۴۰۰ اردوگاه کار اجباریِ «مخفی» ایجاد کرد. بسیاری از «ناپدیدشدگانِ» آنروزها درواقع، مرده بودند. «کیسینجر» و «نیکسون» قرار بود نشان شوم خود را در آسیا نیز بگذارند؛ ازاینرو وارد فازِ حمایت «ایالاتمتحده» از لشکرکشیِ خونین در «پاکستان شرقی» (بنگلادش کنونی) در سال ۱۹۷۱ شدند. آنزمان، «پاکستان» بین دو جناح شرقی و غربی تقسیم شده بود؛ رژیم نظامی در «اسلامآباد» (در غرب پاکستان)، کنترل سیاسی بر هردو قلمرو داشت؛ اما مقاومت شورشی در شرق مانعی سر راهشان بود. ملیگرایانِ بنگالی نیز میخواستند خودشان منطقهشان را اداره کنند و از «پاکستان غربی» جدا شوند. خونتایِ اسلامآباد سعی کرد آنها را در هم بکوبد و این، منجر به جنگ داخلی در شرق شد. «آمریکا» از رژیم «پاکستان غربی» حمایت کرد؛ زیرا میترسید «بنگلادشِ مستقل» با «هند» همسو شود (هند تاحدی با اتحاد جماهیر شوروی همسو بود). ارتش «پاکستان» مسیر آنها را در شرق بمباران؛ و شروع به قتل و تجاوز کرد. قصد اینبودکه نهتنها مبارزان استقلال بنگالی؛ بلکه همه کسانی که با آنها همدردی میکردند را از بین ببرد؛ و سلاحهای ساخت «آمریکا» در دست سربازان پاکستانی بود. «کیسینجر» اولین تلگراف «آرچر کِنت بلاد» (کنسول ایالاتمتحده در شرق پاکستان) را نادیده گرفت؛ تلگرافی که طی آن، از «نسلکشی انتخابی» اطلاع داده بود. وقتی در تلگرام دوم نیز «نسلکشی» را تکرار کرد؛ «کیسینجر» او را از سِمتش کنار گذاشت! و در جریان مذاکرات برای پایاندادن به جنگ، نخستوزیر «هند» (ایندیرا گاندی) را «یک عوضی!» نامید و با الفاظ رکیک، به هندیها توهین کرد. وقتی اینموضوع در سال ۲۰۰۵ علنی شد، او رئیسجمهوری سابق را مقصر دانست و مدعی شد که بهعنوانِ زبانِ نیکسون، اینها را گفته بود!» دوران حکمرانیِ وحشتناک این زوج، با «رسوایی واترگیت» در سال ۱۹۷۲ بهپایان رسید: پنج سارق، درحالنفوذ به کمیته ملی حزب دموکرات در هتلآپارتمان اداری «واترگیت» (در واشنگتن) دستگیر شدند. اعضای کمیته انتخاب مجدد «نیکسون» قصد نصب دستگاه شنود به تلفن دفاتر را داشتند؛ اما این خرابکاری شکست خورد. آنها بعداً تلاش دوم را بهکمک صدابَرهای جدید انجام دادند؛ اما درحالشنودِ تلفنها و سرقت اسناد دستگیر شدند. «نیکسون» تأکید کرد؛ ارتباطی با این رسوایی ندارد و در نوامبر ۱۹۷۲ مجدداً بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شد. ازآنسو، به سارقان، پول پرداخت و به «سیا» دستور داد تحقیقات درمورد اینماجرا را متوقف کند! سارقان در دادگاه به جرمشان اعتراف کردند؛ اما یکیازآنها بهنامِ «جیمز والتر مککورد» (۱۹۲۴-۲۰۱۷)، نامهای به قاضی نوشت و «کاخ سفید» را عامل ایناقدام معرفی کرد. یکی از کمیتههای سنا تحقیقاتی را دراینزمینه آغاز کرد و متوجه این واقعیت شد که تمام مکالمات در دفتر بیضیِ «نیکسون» (Oval Office؛ نام دفتر و محل کار رسمی رئیسجمهوری ایالاتمتحده آمریکا) ضبط شده است. رئیسجمهوری ابتدا در برابر تحویل نوارها مقاومت کرد؛ اما درنهایت برخیازآنها را تحویل داد و ادعا کرد بسیاریازآنها مفقود شده یا آسیب دیدهاند. در تابستان ۱۹۷۴ او مجبور شد همه آنها را تسلیم کند. درآنزمان مشخص بود رئیسجمهوری، اطلاعات کاملی از عملیات «واترگیت» داشت و بهدستور او تلفنها بهطور غیرقانونی شنود میشدند. درحالیکه «نیکسون» ناچار به استعفا شد؛ «کیسینجر» بر تخت سلطنتش در سیاست خارجی، باقی ماند! او تا زمان شکست جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۷۶، بهعنوان «وزیر امور خارجه» ادامه داد؛ و ازآنبهبعد، به دولتهای «ایالاتمتحده» درباره تلاشهایشان در چالشهایِ با «عراق»، «ایران» و «اوکراین» مشاوره داده. حالا که «کیسینجر» به ۱۰۰سالگی رسیده، نباید از او در قالب «دیپلمات» یا «مشاور بزرگ» تقدیر کرد؛ او مظهر امپریالیسم مرگبار آمریکاست.
مصطفی رفعت