دسته : سیاستتاریخ: ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
«ناتو» چگونه زیر پایِ اوکراین را خالی کرد؟!

سایه‌آنلاین؛ «جو بایدن» درمورد شانس اوکراین برای پیوستن به ناتو، صراحتاً عنوان کرد: «من نمی‌خواهم کار را آسان‌تر کنم. علیرغم مبارزه جسورانه خود علیه روسیه؛ این‌کشور هنوز باید خود را ثابت کند. آیا تمام استانداردهایی را که هر کشور دیگری در ناتو انجام می‌دهد، رعایت می‌کند؟» او تأکید کرد که پیوستن به این ائتلاف، «خودکار» رخ نمی‌دهد! بنابراین، «آمریکا» خود را به‌طور غیرعادی در ائتلاف فراآتلانتیکی که تأسیس کرده و مدت‌ها بر آن تسلط داشته، صاحب یک نگرشِ متفاوت می‌‌بیند. این حامیِ ضروریِ جنگ اوکراین؛ که بیشترین سهم از کمک‌های نظامی به ‌آن‌ها را تقبل کرده؛ اکنون بی‌میل‌ترین متحد در پذیرش اوکراین به ناتوست! درآستانه نشست سران ائتلاف در «ویلنیوس» (پایتختِ لیتوانی) در ماه آینده، اعضا مصمم به «حفظ وحدت» هستند. آن‌ها ازطریق دو مأموریتِ موازی، به‌دنبال توافق خواهند بود: اول، دستیابی به یک سازشِ زبانی که نشان می‌دهد اوکراین در حال نزدیک‌ترشدن به عضویت در ناتوست (بدون وعده الحاق سریع البته)؛ و دوم، شبکه‌ای از تعهدات امنیتیِ دوجانبه و چندجانبه پایدار برای تقویت تعهدات برای حمایت از اوکراین «تا هرزمان‌که جنگ طول بکشد!» این پیشنهاد ثانویه اما از حمایتِ همه اعضای ناتو برخوردار نیست؛ حتی اگر در ماده ۵ ناتو تصریح شده: «حمله به یک متحد، حمله به همه اعضاست»؛ درعوض، انتظار این‌است‌که اوکراین اکنون و در آینده بتواند از خود دفاع کند! گزارش ۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ نشریه The Economist به این‌موضوع پرداخته که ناتو چگونه از مسئولیتِ خود در قبال اوکراین شانه خالی می‌کند و تنها به یک «حامیِ خارج از گود» تبدیل شده است.

 

غرب درتلاش است تا سایه سنگینِ دو شکست گذشته را از بین ببرد: در «بوداپست» سال ۱۹۹۴ و «بخارست» سال ۲۰۰۸٫ در اولی، «آمریکا»، «بریتانیا» و «روسیه» طی یادداشتی، به اوکراین درمورد تمامیت ارضی یا استقلال سیاسیِ آن، «تضمین‌های امنیتی» ارائه کردند و اوکراین نیز موافقت کرد تسلیحات هسته‌ای شوروی را از خاکِ خود حذف کند. بعدازمدتی درحالی‌که هریک‌ازطرفین، دیگری را ناقض این تفاهم‌نامه می‌خواند، تضمین‌ها توخالی از آب درآمدند. ماجرای دوم چنین بود: «آمریکا» که می‌کوشید قهرمان گسترش ناتو شناخته شود؛ در سال ۲۰۰۸ برای پذیرش اوکراین در «برنامه اقدام عضویت» (پیش از الحاق کامل)، فشار آورد؛ اما «فرانسه» و «آلمان» که نگران دشمنی با «روسیه» بودند، مقاومت کردند و مانع شدند. ائتلاف وعده داد که اوکراین و گرجستان «عضو ناتو خواهند شد»؛ اما هیچ‌کاری برای اجرای این تعهد انجام ندادند. امروز نقش‌ها برعکس شده است: «فرانسه» خواهانِ «شفافیت در مسیر عضویت» بوده و «آمریکا» در برابر تعهدات، مزورانه مقاومت می‌کند. «آلمان» نیز در تمام این‌مدت بی‌میل بوده و همان‌طور‌که سال ۲۰۰۸ پشت «فرانسه» مخفی می‌شد، اکنون از سنگرِ آمریکا برای پنهان‌شدن استفاده می‌کند. چرا ورق برگشت؟ «ایوو دالدر» (سفیر سابق آمریکا در ناتو) می‌گوید که در سال ۲۰۰۸، ایده جنگ بین ناتو و روسیه «احمقانه» به‌نظر می‌رسید؛ اما امروز این‌طور نیست. او استدلال می‌کند: «اگر ماده ۵ معنایی داشته باشد، پذیرش اوکراین به‌عنوان یک عضو ناتو، به‌منزله لزومِ عمل‌کردن به قول ائتلاف برای جنگیدنِ جمعی خواهد بود. این چیزی‌ست‌که بایدن به‌دلیل ترس از تشدید تنش هسته‌ای (و حتی جنگ جهانی سوم) از آن اجتناب می‌کند. این نگرانی‌ها بیهوده نیستند؛ به‌ویژه باتوجه‌به تهدیدات روسیه و تصمیمش برای استقرار سلاح‌های هسته‌ایِ تاکتیکی در بلاروس». خروجیِ «نشست بخارست» با هدف پیشروی‌های ناتو، «ولادیمیر پوتین» (رئیس‌جمهوری روسیه) را عصبانی کرد. هیچ امنیتی نصیبِ متقاضیان ناتو فراهم نشد و درعوض، راهِ حمله «روسیه» به «گرجستان» در سال ۲۰۰۸؛ و به «اوکراین» در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ را هموار کرد. «کورت ولکر» (دیگر نماینده سابق آمریکا در ناتو) می‌گوید: «قرارگرفتن اوکراین در مناطق خاکستری، به‌مثابه نمایش چراغ سبز به روسیه برای انجام تجاوز بود» و منظورش از «مناطق خاکستری»، جغرافیایِ بین صلح و جنگ است که در آن، بازیگران دولتی و غیر‌دولتی درگیر رقابت هستند. دیدگاه «فرانسه» این‌است‌که غرب نباید باز به وعده‌های امنیتی خود عمل نکند و دیدگاه «آمریکا» این‌است‌که دیگر نباید قولی بدهد که قصد ندارد به آن عمل کند! و باتوجه‌به‌اینکه مبارزات انتخاباتیِ «بایدن» آغاز شده است و «چین»، بزرگ‌ترین نگرانی را برای «آمریکا» به‌ویژه طیِ دوسال‌اخیر ایجاد کرده، او احتمالاً از ارائه تعهدات عمیق به اروپا، خودداری کند. البته به‌این‌دلیل‌که اوکراین درحال‌جنگ است، نمی‌تواند به آن «نه» بگوید؛ ضمناً «حق وتو» برای روسیه را هم نمی‌توان دراین‌بین نادیده گرفت که هر تصمیمی را می‌تواند خنثی کند. یکی از مُسکن‌های این بحران که توسط «ینس استولتنبرگ» (دبیرکل ناتو) مطرح شد؛ این‌است‌که به اوکراین اجازه دهند، روالِ معمول را دُور بزند؛ یعنی همان‌طورکه «فنلاند» در آوریل ۲۰۲۳ عضو ناتو شد. درواقع، آن‌ها اوکراین را با وعده پذیرش، بدون طی‌کردنِ طرح اقدام برای عضویت در ناتو، خوشنود کرده و به آن‌ها این حس پیشرفت در برنامه‌شان را بدهند. البته عضویت اوکراین، زمانی کاملاً محقق خواهد شد که آن‌ها جنگ را به‌پایان برسانند! به‌عبارتی ساده‌تر، پایان جنگ اوکراین مصادف می‌شود با قبولِ این‌کشور به‌عنوان یکی از اعضای ناتو (حتی اگر سایر شرایطِ لازم را نداشته باشد). مقامات می‌گویند که «آمریکا» با وجود سخنان صریحِ اخیرِ «بایدن»؛ پذیرای این ایده است. دراین‌میان، بعضی‌ها هستند که معتقدند، ناتو باید فراترازاین‌ها اقدام کند؛ مثلاً «آندرس فو راسموسن» (نخست‌وزیرِ‌ سابقِ دانمارک و دبیر‌کلِ قبلیِ ناتو) می‌گوید: «ائتلاف باید نشان دهد که برای دعوت از اوکراین برای پیوستن به آن‌ها در سال آینده (در نشست واشنگتن به‌مناسبت هفتادوپنجمین سالگرد تأسیس ناتو)، آماده است. تلاش برای تسریع عضویت اوکراین با ارسالِ هم‌زمانِ این پیام به روسیه که نمی‌تواند برنده شود، این جنگ را کوتاه و از جنگ بعدی نیز جلوگیری می‌کند». در «کاخ سفید» اما فکر می‌کنند که همه این‌ها یک‌جور برداشتِ معنایی‌ست و درعمل، هیچ متحدی برای پیوستن اوکراین درحالی‌که در جنگ است، «فشارِ واقعی» نمی‌آورد! پس بهتر است روی «چگونگیِ کمک به اوکراین برای دفاع‌ازخود» تمرکز کرد. آن‌ها از گامی واقعی به‌سوی عضویت حرف می‌زنند و نه از مسیری جایگزین؛ ازاین‌رو، حمایتِ مستمر برای پیشرفت (حتی آهسته) اوکراین در جنگ، از نظرگاهِ آن‌ها اهمیت بیشتری دارد. به‌نظر می‌رسد «روسیه» قصد جنگی طولانی را دارد. «ولادیمیر پوتین» ممکن است منتظر سال ۲۰۲۵ و امیدوار باشد به بازگشت «دونالد ترامپ» (یا اقلاً یک جمهوری‌خواهِ ترامپ‌گرا) در رأس قدرت؛ که حمایت از اوکراین را مختل کند. به‌نظر می‌رسد غرب، پیشنهادهای دیگری به‌جای «عضویت در ناتو» را برای اوکراین در چترِ حمایتیِ خود تدارک دیده‌اند: ارائه سلاح، اطلاعات، آموزش، پول و … به‌‌صورتِ سامانمندتر که احتمالاً عمده آن توسط «آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان» تأمین خواهد شد. برخی مقامات اروپایی می‌گویند که جنبه‌های مختلف این‌بسته (مثلاً تقویت سامانه‌های پدافندیِ برای افزایش امنیت آسمان اوکراین) توسط کشورهای مختلف (باتوجه‌به ظرفیت و تمایل آن‌ها برای همراهی) تأمین شود. دراین‌مرحله از درگیری‌ها، انتخاب کلماتِ دقیق برای تشریحِ حمایت‌ها، به‌شدت اهمیت دارد. اوکراین به‌طور قابل‌درکی افزایش «قول‌ها» را درمورد ارائه کمک‌ها رد می‌کند و خواهان «تضمینِ» ادامه‌داربودنِ آن‌هاست؛ آن‌هم برای دهه‌هاست تا اطمینان یابد ارتشش می‌تواند از کشور دفاع کند؛ یعنی دقیقاً آنچه در متن «پیمان امنیتی کی‌‌یف» (KSC؛ ‌پیشنهاد آندرس فو راسموسن به آندری یرماک؛ رئیس‌دفتر ولودیمیر زلنسکی) آمده است و پیش‌بینی می‌کند که ائتلاف ناتو از «همه عناصر قدرت ملی و جمعیِ خود» برای پاسخ به هرگونه حمله به اوکراین استفاده کنند. به‌این‌ترتیب، دستِ دوستانِ اوکراین در مداخله مستقیم، از آنچه تاکنون بوده، «بازتر» خواهد شد. این تفسیر می‌تواند توضیح دهد چرا آمریکایی‌ها از «ضمانت‌ها» خوششان نمی‌آید. «اریک سیاراملا» که در «کاخ سفید» در هر‌دو دولت دموکرات و جمهوری‌خواه کار کرده، در گزارش اخیرش برای «موقوفه کارنگی برای صلح بین‌المللی» (CEIP؛ اندیشکده غیرانتفاعیِ آمریکایی)، واژه‌ بی‌طرفِ «تعهدات» را پیشنهاد می‌کند! طرح پنج ماده‌ای او به‌دنبال‌آن‌است‌که «پیمان امنیتی کی‌‌یف» را الزام‌آورتر کند؛ به‌ویژه با «تدوین سیاسی و حقوقی قوی»؛ مثلاً غیرقابل‌تغییر یا رد توسط دولت بعدیِ «ایالات‌متحده». همچنین خواستار تدارکات نظامی قابل‌پیش‌بینی، مکانیسم‌هایی برای گفت‌وگو و اشتراک‌گذاری داده‌ها و پیوندهایی با روند الحاق اوکراین به اتحادیه اروپا و برنامه‌ریزی بازسازی پس از جنگ است. نگرانی‌هایی وجود دارد که یک تعهد بزرگ بین‌المللی ممکن است به یک رئیس‌جمهوریِ جمهوری‌خواه فرصتی بدهد تا سیاست دوران «جو بایدن» را از میان بردارد؛ کاری‌که مثلاً «دونالد ترامپ» در قبال برجام انجام داد (توافقی که زمان «باراک اوباما» حاصل شده بود). درواقع، این‌ماجرا بستگی به این دارد که آیا کنگره تعهدی چندساله را درموردِ قوانین دوحزبی قائل می‌شود تا نه‌تنها در برابر سیاستِ «اول آمریکا»؛ بلکه در برابر هوس‌های احتمالیِ سالانه در کنگره مقاومت کند. ازآن‌سو، ایده‌ها در مرحله عمل، بعضاً پیاده‌سازیِ کامل را به‌چشم نمی‌بینند: «اسرائیل» یک نمونه است؛ متحد «آمریکا» که همیشه با دولت‌های این‌کشور همراه بوده؛ در موضوع اوکراین، به‌روال سابق عمل نکرد! آن‌ها تنها قدرت نظامیِ دارای سلاح هسته‌ای در خاورمیانه‌‌اند؛‌ بااین‌حال، از اوکراین در برابر دشمنی ثروتمندتر و با قدرتِ نظامیِ برتر، حمایت قاطعانه‌ای نکرده‌اند. ادبیات تکرارشونده درگفت‌وگوبا اوکراین با مضمونِ «دفاع‌ازخود» و «لزومِ کسب پیروزی»؛ اما بدون حمایتِ کامل، ممکن است این‌کشور را ‌‌سَمتِ استفاده از سلاح هسته‌ای سوق دهد؛ و تقویت ارتش آن برای جلوگیری از حملات «روسیه» قطعاً «بسیار پرهزینه» است. «آمریکا» سالانه ۳٫۸‌میلیارددلار به «اسرائیل» می‌دهد و درصورتِ تداوم جنگ، ده‌هامیلیارددلار نیز باید به «اوکراین» بدهد. با وجود وعده «کمک به اوکراین تاهروقت جنگ طول بکشد»؛ غرب هنوز تصور چندانی از چگونگی و زمان پایان جنگ ندارد. برخی امیدوارند که دیپلماسی به‌دنبال موفقیت در میدان نبرد اوکراین رخ دهد؛ هرچند «امیدِ خالی» کافی نیست. مأموریت‌های صلح نیز درحال‌افزایش است. فرستادگانی از «برزیل»، «چین» و کشورهای آفریقایی اخیراً بین «کی‌‌یف» و «مسکو» رفت‌وآمد کرده‌اند. اوکراین تأکید دارد؛ مذاکرات، تنها وقتی آغاز می‌شود که نیروهای روسی، کل قلمرو (ازجمله «کریمه» را که روسیه در ۲۰۱۴ ضمیمه کرد) ترک کنند. روسیه نیز پاسخ می‌دهد که اوکراین باید ابتدا «واقعیت‌های جدید» را بپذیرد: کنترل این‌کشور بر تقریباً یک‌پنجمِ اراضیِ اوکراین. «آمریکا» زمانی (و همین‌حالا نیز گاهی) درخواست‌های خارج از ناتو برای «آتش‌بس فوری» را رد کرده؛ اما اکنون می‌پندارد که این دخالت‌ها، اوکراین را تقویت و «روسیه» را منزوی می‌کند. «آنتونی بلینکن» (وزیر امور خارجه آمریکا) گفته است که در سفر اخیر خود به پکن، او و رئیس‌جمهور «شی جین‌پینگ» درباره جنگِ اوکراین و «نقش مثبتی» که «چین» می‌تواند در پایان‌دادن به آن ایفا کند، «بسیار صحبت کردند». اوکراین معتقد است که بهترین «تضمینِ صلح»، پیروزی نظامی‌ست که نیروهای روسی را از اوکراین؛ و در حالت ایدئال، «ولادیمیر پوتین» را از قدرت خارج می‌کند. آیا «آمریکا» از این اهداف حمایت می‌کند؛ ‌آن‌هم باتوجه‌به تشدید تنش‌هایی که ممکن است رئیس‌جمهوری «روسیه» را به استفاده از سلاح هسته‌ای وادار کند؟ چنین اختلافاتی قابل‌بحث است؛ زیرا به‌نظر نمی‌رسد اوکراین درحال‌حاضر به یک «پیروزی اولیه» نزدیک هم شده باشد؛ اما ممکن است حقیقتی را کشف کند که «اسرائیل» مدت‌هاست می‌داند: «آمریکا» می‌تواند یک «متحد» باشد یا نباشد؛ بسته‌به‌اینکه منافعش در کدام‌ سو قرار می‌گیرد! درپایان باید گفت؛ وعده غرب برای حمایت از اوکراین «تاهروقت طول بکشد» ممکن است به‌معنایِ «تازمانی‌که به تنش هسته‌ای منجر نشود»، باشد؛ یا «مادامی‌که راه‌حل دیپلماتیک معقولی وجود نداشته باشد». اگر (و البته زمانی‌که جنگ متوقف شود) «آمریکا» مجبور شود درمورد پیوستن اوکراین به ناتو تجدیدنظر کند، شاید اوکراین بیش‌ازآنچه دیگران انتظار دارند، به‌دست آورد؛ اما احتمالاً از آنچه خودش انتظار دارد، کمتر است. درآن‌شرایط، مانند «آلمان غربی» که در سال ۱۹۵۵ به ائتلاف ملحق شد، ماده ۵ فقط شامل سرزمین‌های تحت‌کنترل دولت می‌شود. آن‌وقت، اوکراین درواقع از بازپس‌گیریِ سرزمین‌های ازدست‌رفته «با زور»، صرف‌نظر می‌کند. عضویت ممکن است تنها راهی برای پرکردن شکاف بین خواسته‌های اوکراین و آنچه در نبرد می‌تواند به‌دست آورد، یا آنچه غرب برای سرمایه‌گذاری آماده است، ارائه دهد. برخی هم معتقدند؛ اوکراین آن‌قدر دراین‌فرآیند قدرتمند می‌شود که حضورش در ناتو «امن‌تر» از خارج‌ازآن است. عضویت، نهایتاً ممکن است بهترین راه را برای برقراری آتش‌بس و محافظت در برابر یک درگیری مجدد ارائه دهد. به‌هرحال، «پوتین» با وجود تمام تجاوز‌هایش؛ هرگز به یک کشور عضو ناتو حمله نکرده است!

مصطفی رفعت