سایهآنلاین؛ گروهی از دانشمندان درتلاشاند تا دوران زمینشناسیِ کنونی را بهعنوان «آنتروپوسن» (پیشنهادی برای آغاز عصری جدید که سرآغاز تأثیر عمده فعالیتهای بشر بر اکوسیستم و ساختار زمینشناختی سیاره است) بهرسمیت بشناسند. گزارش ۱۳ فوریه ۲۰۲۳ نشریه Socialist Worker توضیح میدهد که چگونه این اصطلاح، تأثیرات عمیق و مخرب سرمایهداری بر روی کره زمین را تصدیق میکند.
تقاضا برای «سود»، در قلب سرمایهداری بهمعنای تأثیرات عمیق و مخرب بر محیطزیست است. اکنون گروهی از دانشمندان استدلال کردهاند که دوران زمینشناسیِ کنونی باید «آنتروپوسن» نامیده شود؛ زیرا فعالیتهای انسانی، وضعیت سیاره را «تغییر» میدهد. در سالهای اخیر، جهان شاهد افزایش طوفانهای مرگبار بوده. آتشسوزیهایِ ویرانگر جنگلها؛ از «ایالاتمتحده» تا «یونان» و «استرالیا»؛ و سیل در «پاکستان»، «نیجریه»، «مالزی» و … رخ داده است. سال ۲۰۲۲ احتمالاً گرمترین سال ثبتشده در «بریتانیا» بود و امسال دمای هوا میتواند در خیلیجاهای دیگر حتی بالاتر هم برسد. در «سرمایهداری»، کشاورزی بهگونهای توسعه یافته که ما را درمعرضِ عوامل بیماریزای مضرِ بیشتری قرار میدهد و سلامت و زندگی را تهدید میکند. «کووید-۱۹» بهاحتمالزیاد با گسترش کشاورزی به مناطق جنگلیِ قبلی، باعث جهش از خفاش به انسان شد (البته با پذیرش این ادعا که درموردش مطرح شده بود)؛ «دامداری متمرکز» (کارخانهای) نیز بهمعنای شیوع مکرر ویروسهای شدیداً عفونی مانند «آنفلوآنزای پرندگان» است. اینکه گروهی از دانشمندان استدلال میکنند دوران زمینشناسیِ کنونی را باید «آنتروپوسن» نامید، بدانمعناستکه تشخیص دادهاند فعالیتهای انسانی درحالتغییر وضعیت سیارهمان، بهروشهای اساسی و مرتبطبایکدیگر است. بسیاری از این تغییرات را میتوان در اواسط قرن بیستم جُست؛ زمانیکه با «شتابِ بزرگ» در جمعیت انسانی، انتشار کربن، جنگلزدایی و بسیاری از روندهای دیگر مواجه شدیم. شواهد اینامر در پرونده زمینشناسی قابلمشاهده است؛ میلیونهاسالبعد، لایههای سنگ رسوبی که ایجاد شدهاند، نشان میدهند «آنتروپوسن» چهزمانی آغاز شده است. بگذارید مثالی بزنیم؛ ۱۰۰سالپیش، یافتن آلومینیومِ خالص در خاک، نادر بود. معمولاً این ماده بهشکل ترکیبات یا کانیهایی مانند «بوکسیت» یافت میشود. اکنون رسوباتی از آلومینیوم در سرتاسر سیاره پخش شده؛ درنتیجه، انسانها این سنگ معدنها را استخراج؛ و فلز را جدا کرده و باقی را بهعنوان «زباله» دور میریزند! بههمینترتیب، زبالههای پلاستیکی در سرتاسر جهان؛ حتی در اعماق «سنگرهای اقیانوسی» (شکافهایی در بستر دریا که دراثرِ فعالیت صفحات تکتونیکی زمین ایجاد میشوند) یافت شده است. «پلاستیک»، اختراعی نسبتاً جدید است؛ پس قابلتوجه است که چقدر سریع گسترش یافته. اصطلاح «آنتروپوسن» اگرچه بهطور فزایندهای در مقالات و گزارشها مورداستفاده قرار گرفته؛ اما رسماً تأیید نشده است. عصر کنونی هنوز «هولوسن» (نام آخریندورِ زمینشناسی) نامیده میشود؛ که درحدود ۱۱۷۰۰سالپیش و در پایان آخرین عصر یخبندان، آغاز شد. در سال ۲۰۱۹، «گروه کاری آنتروپوسن» (AWG) وابسته به «کمیسیون بینالمللی چینهشناسی» (ICS) اعلام کرد که «آنتروپوسن»، اصطلاحی مناسب برای دورانیست که ما در آن زندگی میکنیم. آنها میگویند که ایندوره، از اواسط قرن بیستم شروع شده است. امسال همین گروه از دانشمندان برای نهادنِ نشانهای رسمی درجاییکه شواهدی واضح از تغییر از «هولوسن» به «آنتروپوسن» وجود دارد، گردهم میآیند. مکانِ انتخابی میتواند لایههای رسوب در کف دریاچهای در «چین» یا رسوبات دریایی در «دریای بالتیک» باشد. با تشکیل این لایهها، بقایایی مانند ذرات رادیواکتیو، خاکستر بادی ناشی از سوزاندن زغالسنگ و نفت و ذرات حاصل از استفاده از کود را بهدام میاندازند. مهمتر از محل دقیق نشانه موردنظر، چیزیستکه درمورد «ماهیت تأثیر انسان» به ما میگوید؛ فکر اینکه هیچ بخشی از جهان وجود ندارد که از فعالیتهای انسانی درامان مانده باشد و بگوییم واقعاً «بکر» است؛ یک هشدار جدیست؛ اما گویی هیچچیز غیرطبیعی درمورد تغییر جهان اطراف ما توسط انسان، وجود ندارد! انسانها برای اولینبار درحدود ۱۱۰۰۰سالپیش (درحدود آغاز دوران هولوسن) «جوامع مستقر» را تشکیل دادند و به کشاورزی پرداختند. گسترش کشاورزی، منجر به اهلیشدنِ گونههای جانوری شد. انسانها محیطشان را تغییر دادند؛ و این بهنوبهخود باعث ایجاد تغییراتی در جامعه شد. توسعه کشاورزی بهاینمعنابودکه مردم میتوانستند در «یک مکان» مستقر شوند و بهجای زندگی بهعنوان «شکارچی-گردآورنده»، غذای مازاد تولید کنند. «کارل مارکس» و «فریدریش انگلس» (فلاسفه آلمانیِ ارائهدهنده بیانیه کمونیست) استدلال کردند که این بهمعنای توسعه جوامعیست که برپایه «طبقات» تقسیم میشوند؛ زیرا برخیازافراد بیشتر از مازاد جمعآوری میکنند و همچنین نقشهای اجتماعی مردان و زنان را تغییر میدهند. در اواسط قرن بیستم، آغاز پیشنهاد «آنتروپوسن»، مصادف با پایان جنگ جهانی دوم و تسلط فزاینده «ایالاتمتحده» در اقتصاد جهانی بود. اینکشور به کشاورزانش یارانه داد تا محصولات کشاورزی را در کشتهای تکمحصولیِ وسیع عمل بیاورند و بخشی از محصولات و فناوری کشاورزی را صادر کرد. روشهای کشاورزی صنعتی، در جوامعی مانند «هند» و «مکزیک» در آنچه «انقلاب سبز» نامیدند، معرفی شد. در کشورهایی از آسیا، دریای کارائیب و تقریباً تمام آفریقا که توسط اروپا مستعمره شده بودند، با سرنگونی استعمارگران، مردم استقلالِ خود را یافتند. بسیاری از این جوامع تازهاستقلالیافته، از مدل توسعهای «کاملاً صنعتی» پیروی میکردند که با کمک مالی و حمایت «ایالاتمتحده» یا «اتحاد جماهیر شوروی (درآنزمان)» تسهیل میشد. از دهه ۱۹۸۰ بود که سیاستهای «نئولیبرالی» (ایجاد شیوههایی در اقتصاد سیاسی برای تحقق آزادیهای کارآفرینانه و مهارتهای فردی در چارچوب نهادی؛ که ویژگی آن، حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است) تاروپود جوامع را درنوردید. یکی از نتایجش درزمینه محیطزیست اینبودکه کشورهای «جهان جنوب» (اصطلاحی در مطالعات فراملیتی و پسااستعماری، برای اشاره به «جهان سوم»: آفریقا و آمریکای لاتین و جوامع درحالتوسعه در آسیا) به تولید محصولات برای صادرات، تشویق شدند؛ اینامر درادامه منجر به «تخریب زمین» و «ناامنی غذایی» شد. در قرن بیستویکم، بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی میکنند و ازآنجاییکه ما در یک جامعه جهانی و بسیار مرتبط زندگی میکنیم، بیماریهای ویروسی مانند «کووید» میتوانند سریعاً گسترش پیدا کنند؛ بااینحال، مزایای افزایش فرصتهای سفر، «مساوی» تقسیم نمیشود و مثلاً در سال ۲۰۱۸، تنها حدود چهاردرصد از مردم، از یک «پرواز بینالمللی» استفاده کردند. نکته ایناستکه انسانها همیشه دنیای طبیعی را مبتنیبر نیازها و خواستها شکل دادهاند. در مقاطعی از تاریخ، تغییرات انقلابی در زندگی مردم رخ داده که در کنارش، تغییراتی بههماناندازه شگرف، در محیط نیز بوده است. محیطبانان، استخراج منابعطبیعی، انقراض دستهجمعی گونههای گیاهی و جانوری و آلودگیهای مرتبط با سرمایهداری را «وحشتآور» تعبیر میکنند. برای برخی، نتیجه ایناستکه ما باید سعی کنیم نفوذ انسان را کاهش دهیم؛ مثلاً «ادوارد ویلسون» (۱۹۲۹-۲۰۲۱؛ بنیانگذار علم زیستجامعهشناسی) عقیده داشت که نیمی از سطح زمین باید عاری از انسان باشد تا آنرا برای طبیعت حفظ کند. «مارکس» اما دیدگاهی بسیارمتفاوت نسبت به ماهیت انسان داشت. او استدلالش چنین بود: تغییر سیاره، بخش مهمی از کاریست که انسانها انجام میدهند (کتاب «سرمایه»). انسانها به طبیعت صرفاً وابسته نیستند؛ بلکه رابطه متابولیکی نیز با آن دارند؛ بهاینمعناکه ما آنرا برای «زندهماندن» تغییر میدهیم. جداکردن انسان از طبیعت، «غیرممکن» است. ایده «ویلسون» بهمعنای گردآوریِ مردم در «مناطقی کوچکتر» بود؛ ازجمله راندن بومیان از سرزمینهایی که قرنها آنها را بهروشِ خود، مدیریت میکردند. مشخص نیست البته چگونه میتوان بدون استفاده از زور، چنین ایدهای را عملی کرد و به نژادپرستی نیز متهم نشد؛ ضمناً به موفقیتی دست یافت. اساساً منع انسانها از تغییر سیاره، ممکن یا مطلوب نخواهد بود. مهم ایناستکه چهنوع تغییراتی، بهنفع چهکسی و خب به هزینه چهکسی ایجاد میشود؛ مثلاً سوختهای فسیلی را میتوان با منابع تجدیدپذیر انرژی، جایگزین کرد. مشکل ایناستکه نیاز گروه کوچکی از شرکتها برای کسب سود، اکنون موجب گسترش سوختهای فسیلیست. اواسط قرن بیستم ازنظر مقیاسهای زمانیِ زمینشناسی، بسیار جدید است. اینامر نشان میدهد که تغییرات اقلیم با چه سرعتی درحالرخدادن است و زمان کوتاهی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای وجود دارد. «آنتروپوسن» همچنین بهوضوح نشان میدهد: تأثیرات انسان بر روی این سیاره بسیارزیاد است و آنها بههممرتبط نیز هستند. اگرچه تغییر اقلیم، فرارترین علامت یک «سیاره درحالتغییر» است؛ اما تنها شیوهای نیست که انسانها توسط آن، نظامهای زمین را تغییر میدهند. اقلیمشناسی بهنامِ «مارک مازلین» اشاره میکند که نامیدن عصر کنونی با اصطلاحِ «آنتروپوسن»، ما را تشویق میکند تا رویکردی جامع به موضوعات تغییرات آبوهوا، آلودگی و بحران تنوع زیستی داشته باشیم؛ و آنها را مسائلی جداگانه درنظر نمیگیرد. سوسیالیستها میتوانند فراترازآن بروند و بهعلت اصلی همه این بحرانهای بههمپیوسته، چنین اشاره کنند: سیستم سرمایهداری، همیشه اشتهایش برای «تأمین منافع و سود خود» را بر «نیازهای مردم و سایر گونهها» ترجیح میدهد. تشخیص اینکه ما در جهانی زندگی میکنیم که توسط انسانها قالب عوض میکند، میتواند زنگ خطری باشد که «اگر سیارهای امنتر میخواهیم، به جامعه دیگری نیز نیاز داریم!»
مصطفی رفعت